افشین یداللهی

افشین یداللهی شاعر معاصر ایران متولد 21 دی ماه سال 1347 در اصفهان درگذشته به تاریخ 25 اسفندماه سال 1395 وی ترانه سرا و پزشک متخصص اعصاب و روان اهل ایران بود ,او فعالیت حرفه ای ترانه سرایی خود را در سال 1376 و در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و با خوانندگی شادمهر عقیلی و خشایار اعتمادی آغاز نمود و به سرعت راه پیشرفت و شهرت را به واسطه ترانه های زیبای خود پیمود, بیشتر ترانه های وی را احسان خواجه امیری خوانده است هر چند با خوانندگان بسیاری نیز کارکرده است.

Afshin Yadollahi

افشین یداللهی

افشین یداللهی برای تیتراژ بسیاری از سریال های تلویزیونی ترانه سررود که از آن جمله می توان به سریال های شب آفتابی ؛مسافری از هند,
خوش رکاب,فقط به خاطر تو ,کمکم کن,شب دهم,غریبانه,خط شکن,میوه ممنوعه ,تبریز در مه و معمای شاه اشاره نمود.
از افشین یداللهی پنج مجموعه شعر با نام های “روز شمار عشق”,”امشب کنار غزلهای من بخواب” “جنون منطقی” “حرف هایی که باید می گفتم وتو…باید می شنیدی”,”مشتری میکده ای بسته” به جامانده است.
افشین یداللهی بامداد چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1395 در مسیر بازگشت از هشتگرد به تهران به دلیل برخورد شدید یک دستگاه کامیون باخود رویش همراه با همسرش شبنم رحمتیان به شدت مجروح و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
در ادامه تعدادی از اشعار این شاعر را برایتان انتخاب کرده ایم.

از کفر من تا دین تو,راهی به جز تردید نیست
دلخوش به فانوسم مکن, اینجا مگر خورشید نیست؟

با حس ویرانی بیا…تا بشکند دیوار من
چیزی نگفتن بهتر است ,تکرار طوطی وار من

بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود
حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود

با عشق آنسوی خطر,جایی برای ترس نیست
در انتهای موعظه…دیگر مجال درس نیست

کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه ..با عشق ممکن می شود

“افشین یداللهی”

وقتی گریبان عدم
بادست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را
پیش ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را
در آسمان ها می کشید
وقتی عطش طعم تورا
با اشک هایم می چشید
من عاشق چشمت شدم
نه عقل بو دونه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شدو
عالم به آدم,سجده کرد
آدم زمینی تر شدو
عالم به آدم,سجده کرد
من بودم و چشمان تو
نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم ازاین دیوانگی و عاقلی

“افشین یداللهی”

6 پاسخ
  1. سهراب حافظ
    سهراب حافظ می گوید

    “تو” با قلب ویرانه من چه کردی؟

    ببین عشق دیوانه من چه کردی

    در ابریشم عادت آسوده بودم…

    تو با “بال” پروانه ی من چه کردی؟

    ننوشیده از جام چشم تو مستم…

    خمار است میخانه ی من…چه کردی؟

    مگر لایق تکیه دادن نبودم؟

    روحش شاد یادش گرامی…

    پاسخ

پاسخ دهید

میخواهید به بحث بپیوندید؟
مشارکت رایگان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *